آن قَدَر با آتش دل ساختم تا سوختمبیتو ای آرام جان ...یا ساختم یا سوختم!سرد مهری بین که کس بر آتشم آبی نزدگر چه همچون برق از گرمی سراپا سوختمسوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمعلالهام کز داغ تنهایی به صحرا سوختمهمچو آن شمعی که افروزند پیش آفتابسوختم در پیش مهرویان و بیجا سوختمسوختم از آتش دل در میان موج اشکشوربختی بین که در آغوش دریا سوختمشمع و گل هم هر کدام از شعلهای در آتشنددر میان پاکبازان من نه تنها سوختمجان پاک من رهی خورشید عالمتاب بودرفتم و از ماتم خود عالمی را سوختمشعر از رهی معیریبرچسبها: ساختم تا سوختم, شمع طرب در بین جمع, داغ تنهایی, آتش دل, آغوش دریا سوختم نوشته شده در سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۶ساعت 17:34 توسط حسرت| | بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 266 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 20:41